زن ایرونی زن ایرونی بعد از خونه گرفتنمون یه روز شوهرم (علی)اومدو گفت من ماشین گرفتم دنیا روسرم خراب شد مادرش براش وام جور کرده ب.د تا یه پیکان قراضه قسطی بخره ناراحت شدم از اون روز همونطور که میدونستم دیگه شوهرم رو هفته ای یک بار میدیدم ادامه مطلب ... دیگه کم کم داشتم بزرگ میشدم اما هرچی بزرگتر میشدم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که من توی اون خونه مثل یه موجود اضافه هستم باهام خوب برخورد نمیشد از همه طرف رگبار بهمم میبستن
ادامه مطلب ... |
||
|